این روزها به دنبال بحران عمیق و همه جانبه ای که سرمایه داری جهانی با سر در لجن آن فرو رفته است، سود آوری سرمایه و سرازیر شدن سودهای سرشار که از قبل کار کارگران و مزد بگیران به جیب گشاد تراستها و کارتلها و کنسرنها میریخت٬ امر سود آوری به بن بست و رکود علاج ناپذیر برخورد کرده است. اندیشه پردازان و تئوریسینهای بورژوازی با همه توان، دقت و کنجکاوی برای گریز از این بحران شوم همه استعدادها و توان ضد انسانی خود را برای رفع و رجوع مسئله بکار گرفته اند. راه مفری نیست. این بحران و ورشکستگی کامل، این عدم سودآوری بمثابه سایه تا لب گور سرمایه را هدایت خواهد نمود. امروز دیگر مارکس با هیبت بزرگ انسانی و حقانیت همیشگی خود همچنان استوار و پا برجا در گوشه و کنار همه جای دنیا باصلابت ایستاده است. تا کنون بسیاری از تئوری پردازان ریز و درشت بورژوازی نیز در این آشفته بازار شکست سود و سرمایه به حقانیت مارکس با زبان بی زبانی اعتراف نموده اند. اما همه داستان این نیست. سرمایه همچنان سود خود را میخواهد. سود خدای سرمایه است. سرمایه خفاش خون آشامیست که فقط با کسب سود و سود هر چه بیشتر آن هم از ثمره کار و رنج کارگران و مزد بگیران می تواند به حیات ضد بشری خود باز هم ادامه دهد. حالا دیگر دامنه بحران مختص به آمریکا و اروپا نیست. سرمایه جهانی با هشیاری تمام در اقدام است تا هر چه بیشتر فشار این ورشکستگی و این طوق نابودی خود را به دیگر ممالک عقب افتاده و در حال توسعه در گوشه و کنار دنیا تسری دهد. کما اینکه دامنه این بحران هم اکنون کم یا زیاد به همه جا سرایت نموده است.
برخلاف تصور ملایان مرتجع حکومت اسلامی که دست افشان در آغاز بحران و بن بست سرمایه جهانی با شادی به استقبالش رفتند و این بحران را "مشیت الهی و وعده خدا برای نابودی کفر و استکبار" جار زدند٬ و دامن عبا و عمامه خودشان را هم مبرا دانستند٬ حالا دیگر این بحران مزمن و مسری مانند کرمی در اعماق عفونت و چرک تا زیر عبا و عمامه حضرات حکومت اسلامی سرمایه داران جا خوش کرده است. اصل سرمایه بر مبنای کسب سود هر چه بیشتر است و هر بلا و بدبختی و هر سقوط و تنگنای اقتصادی را باید به زندگی کارگران و زحمتکشان و خانواده هایشان منتقل نمود. همیشه همینطور است. خسارت بار بحرانها و ضرر و زیان بورژوازی باید به گردن کارگران و انسانهای کارکن جامعه شکسته شود. در این رهگذر زندگی، کار و معیشت کارگران و انسانهای مزدبگیر هم بی نصیب نمانده است. با همه فشارهای رو به تزایدی که هر روزه از جانب سرمایه داری به کارگران و زحمتکشان تحمیل می شود و زندگی انسانهای زحمتکش را هر چه بیشتر به کام فقر و فلاکت و نابودی و تلاشی فرو برده و می برد٬ متاسفانه این سیر ضد انسانی از جانب حکومت اسلامی و سرمایه داران حریص هر روز با سرعت بیشتری به جلو رانده میشود.
گسترش روز افزون کار روز مزدی از جمله مظاهر زشت و غیر انسانی این روند است. تا همینجا هم فقر و گرسنگی و استثمار وحشیانه ای که بر زند گی کارگران قراردادی سفید امضا و پیمانکاری حاکم است دیگر بر کسی پوشیده نیست. کارگرانی که حتی یک نسخه از برگه قراردادشان را نزد خود ندارند. کارگرانی که در حین استخدام برگه سفیدی را بعنوان قرارداد امضا نموده بی آنکه در آن چیزی از چگونگی شرایط کار، ساعت کار، مدت زمان قرارداد، میزان دستمزد و... نوشته شده باشند. فقط برگه سفیدی که کارگر آن را امضا نموده و سرمایه دار آن را بمثابه سند بردگی کارگر در نزد خود نگاه میدارد. شرایط و مفاد قرارداد کار امر سرمایه و سود اوست. شرایط و مفاد قرارداد کار همه مصلحتها و سود جوییهای سرمایه را درخود مهفته دارد. در حقیقت کارگر فقط این سند را بعنوان برده تمام عیار و تمام وقت و بدون اراده ای امضا نموده است. امر امر سرمایه دار و حاج آقا و اعوان و انصار طفیلی و مفتخورشان است. از طرف دیگر با توجه به شدت و گستردگی بیکاری و فقر بی سابقه ای که به زند گی کار گران و خانواده هایشان تحمیل شده٬ دیگر برای کارگر برای آنکه خود و خانواده اش زنده بمانند٬ چاره ای جز تسلیم نمانده است. حالا جالبتر اینکه با این همه فقر و محرومیت و با این همه استثمار و بی حقوقی فوق تصور که به زندگی کارگران تحمیل شده٬ باز هم حضرات بالا نشین ناراضیند! بازهم علیرغم همه دزدیها و دروغهایشان، بازهم علیرغم همه لفت و لیس و بچاپ بچاپشان٬ دنبال سود بیشترند و با پرچانگی دم از ضرر و زیان و ورشکستگی میزنند.
دراین بهشتی که سرما یه برای خود ساخته و پرداخته، دراین جهنمی که برای کارگران با چماق قانون و مذهب و فقر و گرسنگى ساخته اند٬ هر روز حلقه محاصره و انواع تحمیلات روز افزون بر کارگران و زحمتکشان بیشتر می شود. دراین راستا است که گویا کار روز مزدی آهسته آهسته دارد به نرم و روال روزمره تبدیل میشود. کارگر روزمزد حتی دیگر از شمول آن قراردادهای مسخره، فرمایشی و دروغین هم خارج است. دراین حالت کارگر فقط کار می کند برای یک روز، یا برای چند ساعت. دراین چند ساعت مدت کار شاید فقط کارگر احساس امنیت شغلی کند تا فردا چه شود! هیچ معلوم نیست آیا دوباره او را به سر کار خواهند برد؟ آیا بیکار میماند؟ تکلیف شکمهای گرسنه و چشمان منتظر خانواده چیست؟ آیا ساعت کارش معلوم است؟ دستمزد احتمالیش اگر کاری پیدا کند چقدر است و هزار افکار پریشان دیگر. در کار روز مزدی دیگر خبری از بیمه و حتی همین بیمه بیکاری فرمایشی هم نیست، اگر کارگر در حین کار دچار سانحه و خطرى شود تکلیف چیست؟ اگر واضح تر بگوییم در اینجا دیگر هیچ قانون و سرمایه داری، هیچ اداره کار و بیمه ای، هیچ آخوند و وزیر وزرایی در برابر کارگر، خانواده اش و زندگیش نتنها مسئولیتی ندارد دیگر کسی هم جوابگو نیست. دراین جنگل بى قانون تنها قانون فرمان سرمایه است و سود هرچه بیشتر. متاسفانه کار روز مزدی با همه مضرات بیشمارش به حال کارگران و خانواده هایشان همچنان در حال رشد و گسترش است. حالا دیگر در زیر سایه حکومت اسلامی سرمایه داران٬ بخش وسيعى از طبقه کارگر يک زندگى پر درد و رنج و توام با ترس از گرسنگی فردا را سپرى ميکند.
هم اکنون در بسیاری از مراکز صنعتی و بزرگ کارگری این پدیده زشت و غیر انسانی جاریست. در ایران خودرو و شرکت مهرکام پارس، در سایپا یدک کارگران روز مزدی هستند که شاید بیش از 10 سال سابقه کار هم داشته باشند. در سردخانه و کشتارگاه میدان بهمن تهران بیش از 5000 کارگر روز مزدی که اکثرشان را زنان سر پرست خانوار تشکیل میدهند با دستمزد روزانه بین 4 تا 5 هزار تومان٬ در کارخانه رب گوجه ثمره و شرکت لبنیاتی دامداران و انواع کارخانه های تولید شکلات و... در هشتگرد کرج هزاران کارگر با شرایط مشابه و شاید بمراتب بدتر کار ميکنند. کارگران مهاجر ساختمانی که علاوه بر روز مزدی بودن کارشان فصلی نیز هست. این جهنمیست که برایمان به پا داشته اند و این بهشت سرمایه است تا چند صباحی بیشتر به حیات سراسر ننگ و نفرت و ضد انسانیش ادامه دهد این زندگی شایسته انسان امروز نيست. قرن بیست و یکم است با این همه وفور نعمات و توان تولیدى طبقه کارگر. این فقط خواستگاه مشتی انگل و طفیلی است که راز حیاتشان مکیدن خون کارگران است. این بساط مسخره را باید به نیروی آگاهی و تشکل کارگری، به نیروی مجامع و شوراهای کارگری٬ به نیروی انقلاب سوسیالیستی و کارگری درهم بپیچیم. *